سفارش تبلیغ
صبا ویژن

الهی هب لی کمال الانقطاع الیک...

سه شنبه 86 مهر 17 ساعت 8:25 عصر

گویا زبانم برای تکرار نام تو گویا شده و افکارم برای غرق شدن در دریای طوفانی یاد تو،دست و پا بسته گشته اند.

آری،به مرداب چشمانی گرفتار آمده ام که هر چه بیشتر تقلا می کنم،بیشتر فرو می روم و در آسمان نگاهی اسیر گشته ام،که رهایی ازآن ناممکن است.

می دانی که یگانه ی منی و تک زندانی قلبم.معشوق من!ای دلارامی که دامانت از مروارید لبریز است!به دستانمان،چگونه پر شدن را،و به دلهامان،چگونه پرپر شدن را،و به چشمانمان،چگونه التماس کردن را بیاموز.

زیبا معبودا!به من بفهمان که عالم،محراب است تا دستِ به قنوت بلند شده ی قلبم،آسمان دامانت را رها نکند و دلم،تا ابد،سر از سجده بر ندارد.

پ.ن:

گاز نگاهت

                   خانه دلم را فرا گرفته بود

      سپاسگزارم ازتو

  که با جرقه لبخندی

به انفجار عشق مبتلایم ساختی.

پ.ن:رفقا اگه وقت دارین پانوشت پست قبلی رو هم بخونید.التماس دعا.یا علی

 


نوشته شده توسط : بیسیم چی دل

نظرات دیگران [ نظر]

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

ماندن؟
مرزهای زمین گیر
[عناوین آرشیوشده]